همین که اولین عطر ِگس ِ برگ‌های ستبر درخت انجیر، آغشته به باران شهریور شود، پرت می‌شوم به بیست و پنج سال قبل. بیست و پنج عدد کمی نیست برای یادآوری واضح خاطرات. برای من ِ آدم بزرگی که هر روز کودکی درونم با شوق بیدارم می‌کند، وقت خستگی دنبال چای و کیک برایم می‌گردد، بین صدها رخوت و غم و نگرانی دستم را می‌گیرد و با شیرین زبانی می‌گوید: " طوری نیست! بخند! درست میشه" ...

دریغ و درد خبر رسید در نخستین ساعات بامداد امروز جمعه (هشتم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲) جناب آقای اصغر لطیفی جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. اکنون که در سفر هستم و امکان رجوع به یادداشت‌هایم نیست، در دقایقی که با اشک و آه با فرّخ و فرزاد (فرزند و نوه استاد) تلفنی صحبت می‌داشتم، یاد اولین خاطره‌ام که کلاس چهارم دبستان بودم برایم زنده شد. از آن روز که به اصرار من،‌ با پدرم به فروشگاه قلم لطیفی رفتیم و اولین خودنویس زندگی‌ام را (قلم سناتور) از دست ایشان گرفتم و تا به امروز هفته‌ای را بدون دیدار با او سر نکردم. ...

پرخاشگری یکی از مسائل مهم جامعه است که البته در طول تاریخ و در گستره های جغرافیایی متنوع وجود داشته است؛ اما در کشور ما به صورت معضلی درآمده است که در همه سطوح ملاحظه می‌شود: خشونت خانگی که به طور عمده مردان نسبت به زن و فرزند اعمال می‌کنند، خشونت در مدرسه وقلدری از سوی همدرسان  نسبت به دیگر همدرسان، و به‌ندرت خشونت از طرف معلم نسبت به دانش‌آموز از نمودهای این پرخاشگری همگانی هستند که سابقه تاریخی دارد. سعدی که آینه تمام‌نمای جامعه زمان خویش است، می‌فرماید: استاد معلم چو بوَد بی‌آزار خرسک بازن ...

مجله بخارا، ماهنامه ادبی ایران، یک منبع معتبر و پرطرفدار برای علاقمندان به ادبیات است. این مجله به طور منظم مصاحبه‌هایی با بزرگان ادبیات ایران و جهان منتشر می‌کند و تلاش می‌کند تا علاقه‌مندان به ادبیات با زندگی و آثار این بزرگان آشنا شوند. یکی از جنبه‌های مهم مجله بخارا، نمایش عکس‌ها و آثار جدید و قدیمی است. این مجله به خوانندگان خود فرصت می‌دهد تا با آثار هنرمندان برجسته و نیز افراد مختلف هنری آشنا شوند. با عرضه عکس‌های هنری و نقاشی‌های فوق‌العاده، مجله بخارا خوانندگان خود را در یک س ...

قدم اول این ره چو قلم ترک سرست ای که داری هوس وصل پریزاد سخن مولانا صائب تبریزی    آقای لطیفی دنیایی از شور و حال خوش و صفای باطن بود. به ظاهر کارش تجارت بود،اما تاجرپیشه و کاسب‌منش نبود.دلی بخشنده داشت و اشتیاقی فراوان به فرهنگ.دنیادیده بود و چشم‌ودل سیر .  هر که در ایران با خودنویس و جوهر و قلم کلاسیک سٓر و سِرّی عاشقانه داشته طبعا گذارش به  نمایندگی پارکر و آقای لطیفی  در خیابان نادری افتاده است. مردی خوش‌رو،همراه و صبور . می‌توانستی ساعتی در آن فروشگاه بایستی و به تماشای زیبایی قلم ...

قلم ، ای آن که میدانی درد این مرد تنهای شب گرد را ؛ ای آن که با پریشانی های خاطر من آشنا و محرمی ، ای آن که از گوهر وجودت برایم مایه می گذاری ؛ ای مهربان ، ای مونس ، ای همنشین شب های ظلمت . ...